رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

رادین همه زندگی

مامان وقت نداره

سلام رادین جونم خیلی وقته نتونستم یه دل مفصل برات بنویسم  هنوز خاطرات نوروز رو برات ننوشتم  می دونی دلیلش چیه به خاطر اینه که سرم حسابی به کار و امتحان وکلاس های ضمن خدمت گرمه وقتی هم که میام خونه باید همش به شما رسیدگی کنم ودیگه وفتی برام نمی مونه که آپ کنم  حرف برای گفتن زیاد دارم اما با یکم تاخیر میام و برات می نویسم.  از همه دوستانی هم که بهمون سر می زنند ممنونم و اگه دیر جواب کامنت هاشون رو میدم عذر می خوام  در اولین فرصت به همه دوستان سر می زنم. 
28 فروردين 1391

دو كار جديد رادين جونم

سلام رادين جونم عزيز دلم  نمي دوني چقدر خوشحالم آخه امروز كارهاي جديد ياد گرفتي ، براي اولين بار روي دست هاوپاهات بلند شدي  دوبار تكرار كردي  وهر بار به جاي جلو امدن به عقب مي رفتي . وقتي هم حمومت بردم كلي ذوق كردي مثل هميشه اسباب بازي هاي  حمومت رو بردم  ووقتي داخل وان حمام گذاشتمت به اسباب بازي هات توجه نكردي، يكم نگاه آب كردي و با تعجب خاصي خواستي آب رو بگيري ديدي نمي شه  وبعد با دستت يه ضربه به آب زدي خوشت اومد وشروع كردي دو دستي به آب ضربه زدن  واي نمي دوني چه انرژي مصرف مي كردي قيافه ات خيلي بامزه شده بود.   ...
21 فروردين 1391

آخرين پست سال 90

سال 90  با تمام خوبي هاش وبديهاش  داره به پايان مي رسه  ويك سال خاطره برامون به يادگار مي مونه. سال 90 اتفاقات زيادي پيش اومد ، اما بعضي از خاطره ها تا ابد در ذهنمون باقي مي مونن  چه خوبش ، چه بدش وبعضي ديگه براي هميشه از ذهنمون پاك مي شن يادمه سال گذشته در اين لحظات حال خوبي نداشتم وگذر زمان برايم سخت بود آخه يه بيماري ويروسي گرفته بودم واز طرفي هم فرشته كوچولوم همراهم بود اما گذشت ويك سال هم گذشت. دوست ندارم از خاطرات غمگين چيزي بنويسم اما بهترين خاطره ام ،بهترين لحظه زندگي ام 4 مرداد  سالي است كه رو به اتمامه و من در چنين روزي پسر نازم رو در آغوش كشيدم وبعد از اون خاطره هاي زيبايي برايم باقي موند. سال 1390 ...
1 فروردين 1391
1